جدول جو
جدول جو

معنی فراخ درم - جستجوی لغت در جدول جو

فراخ درم
پول دار، ثروتمند
تصویری از فراخ درم
تصویر فراخ درم
فرهنگ فارسی عمید
فراخ درم
(فَ دِ رَ)
پولدار. مرفه. ثروتمند:
تنگدستان ز من فراخ درم
بیوگان سیر و بیوه زادان هم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
فراخ درم
پر پول ثروتمند پولدار
تصویری از فراخ درم
تصویر فراخ درم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراخ کام
تصویر فراخ کام
توانگر و کامران، خوشحال و خوشبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ دوش
تصویر فراخ دوش
پهن شانه، چهارشانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ دست
تصویر فراخ دست
فراخ آستین، توانگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ بوم
تصویر فراخ بوم
زمین یا دشت پهناور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ چشم
تصویر فراخ چشم
ویژگی آنکه چشمان بزرگ و گشاده دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ گام
تصویر فراخ گام
آنکه گام های بلند و فراخ برمی دارد، تیزرو، فراخ قدم، کنایه از لاابالی، بی بند و بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ شکم
تصویر فراخ شکم
ویژگی آنکه شکم فراخ دارد، پرخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ دامن
تصویر فراخ دامن
وسیع، پهن، مفصّل، دامنه دار
فرهنگ فارسی عمید
(فَ کَ)
فراخ کرت. رجوع به فراخ کرت شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مرکبی که گامهای بلند بردارد و تیزرو باشد: اسب فراخ گام. (یادداشت بخط مؤلف). فراخ قدم. رجوع به فراخ قدم شود
لغت نامه دهخدا
(سَ یِ دِ رَ)
دارالضرب. دارالسکه. ضرابخانه: شهرکی است از وی تا لب رود پرک فرسنگی است و اندر وی سرای درم زدن است (به ماوراءالنهر) . (حدود العالم).
همی کرد اندیشۀ بیش و کم
بفرمود پس تا سرای درم
بسازند و آرایش نو کنند
درم مهر بر نام خسرو کنند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(فْرا / فَ دَ)
دریای فراخ کرت، میان دریای جنوب ایران و اقیانوس هند است. گروهی از خاورشناسان نیز آن را با بحر خزر تطبیق کرده اند. (مزدیسنا و... تألیف معین ج 2 ص 312) : تشتر رایومند فرهمند دگرباره از دریای فرخ کرت برخیزد. (ترجمه تیریشت کردۀ 6 بند 32)
لغت نامه دهخدا
(فَ کَ)
دریای بزرگ ساحل و فراخ کناره. (مزدیسنا و... تألیف معین ص 312 چ 2)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
خوشحال، دولتمند. (آنندراج). فراخ روزی. رجوع به فراخ روزی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فراخ چشم
تصویر فراخ چشم
آنکه داری چشمی بزرگ و گشاده است اعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ بوم
تصویر فراخ بوم
دشت پهناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ دامن
تصویر فراخ دامن
آنچه دامنش گسترش دارد فراخ دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ دست
تصویر فراخ دست
بخشنده، سخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ دوش
تصویر فراخ دوش
چهار شانه پهن شانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ دوی
تصویر فراخ دوی
تیزروی تندروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ دهن
تصویر فراخ دهن
آنکه دارای دهنی گشاد باشد، پرگوی و بیهوده گو پوچ گو هرزه چانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ شکم
تصویر فراخ شکم
آنکه شکمی فراخ دارد دیگ فراخ شکم کوزه فراخ شکم، پرخور اکول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ قدم
تصویر فراخ قدم
کسی که گامهای بلند و فراخ بردارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ کام
تصویر فراخ کام
خوشحال، دولتمند ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ گام
تصویر فراخ گام
مرکبی که گامهای بلند بردارد و تیز رود فراخ قدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ درمی
تصویر فراخ درمی
پولداری ثروت توانگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ دلی
تصویر فراخ دلی
پر دلی بی باکی، پرخوری شکمبارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ کام
تصویر فراخ کام
خوشحال، توانگر، ثروتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخ شکم
تصویر فراخ شکم
((~. ش کَ))
کسی که شکم بزرگ دارد، کنایه از پرخور، شکم پرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخ دهن
تصویر فراخ دهن
((~. دَ هَ))
کسی که دهان گشاد دارد، کنایه از آدم پر حرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخ دست
تصویر فراخ دست
((فَ دَ))
کریم، بخشنده، توانگر، ثروتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخ دست
تصویر فراخ دست
سخی
فرهنگ واژه فارسی سره